خودشیفتگی؛ تصویری بزرگ
هنگامی که به نوشتن این کتاب فکر میکردم، به افراد خودشیفتهای میاندیشیدم که در طی سالها دیده بودم. من روانشناس بالینیام و افراد مختلفی را با ویژگیهای خودشیفتگی و مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته (NPD) درمان کردهام. افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته سطح بالایی از ویژگیهای خودشیفتگی را دارند. همچنین روی همسران و اعضای خانوادهای کار کردهام که با تروماهای به جامانده از فرد خودشیفته در زندگیشان دستوپنجه نرم میکردند. این تروما اغلب اثرات ماندگاری دارد که بر عملکرد آنها در بسیاری از حیطهها، ازجمله کار و روابط خانوادگی و دوستی، تأثیر میگذارد. تخریب حاصل از رابطهای سمی باورنکردنی است. همچنین به روابطم با افراد خودشیفته فکر کردم. فرد خودشیفتهای را به یاد میآورم که سالها پیش فکر میکردم عاشقش شدهام. یکی از بستگان که سابقا خودشیفتگی داشته نهتنها همسر بلکه خانوادهاش را نابود کرد. به یاد میآورم با افراد خودشیفتهای کار میکردم که برخی از آنها همکار یا ناظر بودند. دوست خوبی با گرایشهای خودشیفتگی داشتم و همسایههایی که هرازگاهی خودشیفتگی را بروز میدادند. مطمئنا همۀ افراد ارتباطهایی سطحی با خودشیفتهها داشتهاند؛ مثل آن دسته از افراد حق به جانبی که بدون توجه به افرادی که در صف ایستادهاند، جلو میروند یا فروشندۀ زورگویی که مصر است بهتنهایی میتواند پاسخ گوی نیازهای مشتریان باشد. چه کسی میتواند سیاستمدار نفرتانگیز یا سلبریتی خودبزرگبینی را فراموش کند که فکر میکند قطعا دیگران به ویژه بودن و برتری آنها پی میبرند. نکتۀ مهم این است که اکثر مردم تعاملات متعددی با خودشیفتهها دارند. ازآنجاکه درحال خواندن این کتاب هستید، احتمالا حدس میزنید که فردی در زندگیتان خودشیفته است و تمایل دارید دربارۀ آنچه خودشیفتهها را تحریک میکند، بیشتر بدانید.