خالکوب آشوویتس سندی خارق العاده است که هفتاد سال پس از حوادثی که شرح اش رفته است به دستمان رسیده و نهیب مان می زند، چگونه بسیاری از داستان ها تا ابد ناگفته می مانند . به یادمان می آورد که هر یک از قربانیان بی شمار هولوکاست آدمی بوده با داستانی یگانه... و این قصه، قصه ای است یکتا ، حتی با معیار های قصه های هولوکاست با داستانی موثر، جسور و روحیه بخش و البته ، پنجره ای گشوده به یکی از وحشتناک ترین حوادث تاریخ بشر. هدر موریس در خالکوب آشوویتس، داستان لیل را با وقار و خودداری تعریف می کند، هرگز اجازه نمی دهد صدای خودش در آن رخنه کند، همچنین نمی گذارد داستان عشق بر بافت بزرگ تر آن ، یعنی دربه دری، آسیب روانی و بقا چیره شود. خالکوب آشوویتس داستانی است درباره هستی پهلو به پهلوی غایت رفتار بشر: خشونت حساب شده در کنار رفتارهای پیش بینی نشده و عاری از خودخواهی عشق.