یکی از جنگهای هولناک جهان عرب در کویت رخ داد؛ قسمتی از تاریخ که در ادبیات داستانی کمتر به آن پرداخته میشود، بهویژه از زاویهی دید ساکنان کویت، یعنی مردمی که زیر حملات صدام حسین جان و مال خویش را باختند.
این رمان بیرحمیها و شقاوتهای مردم را از پیش از جنگ تا پس از آن روایت میکند: کودکانی که تفریحشان جنایت علیه حیوانات است و زمانی که بزرگ میشوند، جنایت علیه همنوعانشان را حرفهی خویش میکنند. خشونتهای بیپرده در کنار انسانیت و اخلاق چنان ترکیبی در این رمان خلق میکند که خواننده ناچار به قضاوتهایی تلخ دربارهی شخصیتهای آن میشود.
شاهدان ماجرا گفتند مردی را دیدهاند که با ماشین فراریاش راه ماشین باری ضدگلولهی حمل پول را بست. بعد خیلی راحت در سمت رانندهی آسیایی ماشین را، که یک بند لابه و التماس میکرد، باز کرد. به او آسیب نزد، فقط ماشین را برد و از صحنه دور شد. ماشین گرانقیمت فراری را جا گذاشت و بعد فهمیدیم ماشین پسر فرمانده کل نیروهای پلیس است.