کتاب «خاطرات شیطان» با نگاهی طنز و در عین حال عمیق، ۲۰ داستان کوتاه را از زبان خود «شیطان» روایت میکند؛ شخصیتی پرخنده، گستاخ و البته شکستخورده، که تلاش میکند انسانها را فریب دهد اما گاهی نیز ناکام میماند.
با لحن طنز، شوخ و کنایهآمیز شیطان، مخاطب با ماجراهایی آشنا میشود که به ظاهر ساده و روزمرهاند: از سیگاری شدن فرهاد تا جیغ کشیدن سر مادر، از تنبلی در درس خواندن تا عقب انداختن تماس با مادربزرگ. اما در پس این طنز، پیامهایی جدی، تربیتی و اخلاقی نهفته است که کودک و نوجوان را به فکر فرو میبرد.
اما نقطه قوت کتاب در لحن خاص آن است. لحن شیطان در کتاب، پر از خندههای اغراقآمیز (قاه! قاه! قاه!) و خودستایی کودکانه است. این لحن باعث همدلی نوجوان با داستان میشود، بدون آنکه احساس کند در حال شنیدن موعظهای مستقیم است.