نابغه. این لغت آدم را گول میزند، اما آیا واقعاً میدانم معنیاش چیست؟ ریشۀ کلمه از genius لاتین است؛ اما در دوران روم باستان معنایی کاملاً متفاوت داشت. نابغه در آن دوران الهۀ ناظری بوده که همهجا دنبال فرد میرفته؛ چیزی شبیه والدین سلطهگر، تنها با این تفاوت که او قدرتهای ماوراءطبیعی داشت. از منظر رومیان، هر شخص نبوغی دارد، هر مکانی نیز همینطور. شهرهای بزرگ، شهرهای کوچک، و بازارها همه روح ناظر خودشان را داشتند؛ همان روحِ مکان که دائماً آنها را به حرکت درمیآورد. تعریف حال حاضرِ فرهنگ لغت از نبوغ – «توانایی هوشیِ خارقالعاده خصوصاً آنطور که در فعالیت خلاقانه خودش را نشان میدهد» – محصولِ دورۀ رمانتیک در قرن هجدهم است؛ همان دورهای که شاعرهای محزون بهخاطر هنرشان زجر کشیدند، که الان میگوییم بهخاطر خلاقیتشان بوده، لغتی که جدیدتر است؛ لغتی که تا قبل از 1870 وجود نداشت ئ تا دهۀ 1950 مورد استفادۀ عموم نبود.
بعضیها از نابغه برای توصیف فردی استفاده میکنند که خیلی باهوش است – کسی که بهرۀ هوشی بالایی دارد – ولی این تعریف بسیار محدود و گمراهکننده است. افراد زیادی که بهرۀ هوشی بسیار بالایی دارند به موفقیتهای ناچیزی دست یافتهاند و برعکس، افراد زیادی که هوش «متوسط» دارند کارهای فوقالعادهای انجام دادهاند. خیر، من دارم از نابغه در معنی خلاق صحبت میکنم، یعنی بالاترین شکل خلاقیت.