فرضیه من چیست؟ فرضیه من این است که سرمایهداری همین حالا هم مرده، از این نظر که پویایی آن دیگر بر اقتصاد ما حاکم نیست. نقش آن با چیز اساساً متفاوتی جایگزین شده که من آن را تکنوفئودالیسم مینامم. در قلب تز من این وارونهگویی وجود دارد که شاید در ابتدا گیجکننده به نظر برسد. اما امیدوارم بتوانم منطق ایده خود را نشان دهم. آنچه باعث مرگ سرمایهداری شده، خود سرمایه داری است، نه آن سرمایهای که از آغاز عصر صنعتی میشناختیم بلکه فرم جدیدی از سرمایه جهشی از شکل اولیه آن که در دو قرن اخیر به وجود آمده و بسیار قدرتمندتر از سلف خود است و مانند ویروسی احمق و بیش از حد غیور میزبان خود را کشته است. چگونه این اتفاق افتاد؟ دو تحول اصلی رخ داد: خصوصیسازی اینترنت به دست شرکتهای بزرگ فناوری آمریکا و چین و واکنش دولتهای غربی و بانکهای مرکزی به بحران مالی بزرگ ۲۰۰۸.امروزه قدرت واقعی در دست مالکان سرمایه سنتی مثل صاحبان ماشین آلات، ساختمانها، راهآهنها، شبکههای تلفن و رباتهای صنعتی نیست. آنها همچنان از نیروی کار کارگران مزد بگیر سود میبرند اما دیگر مثل قبل در مسند کار نیستند. همانطور که خواهیم دید آنها در رابطه با طبقه جدیدی از اربابان فئودال یعنی صاحبان سرمایه ابری به پیشکار تبدیل شدهاند. همانطور که ما به وضعیت قبلی خود به جایگاه رعیت بازگشتهایم و علاوه بر کار مزدی که وقتی فرصت پیدا کنیم انجام میدهیم با کار بیمزد خود به افزایش ثروت و قدرت طبقه حاكم جدید کمک میکنیم.