ید توما، پس از آنکه با ورود او به دریا تا حدی دچار خدشه میشود، به او این امکان را میدهد که جهان را به شکلی متفاوت ببیند؛ بهویژه زبان، انسانهای اطرافش، و تاریکیای که «شب» مینامیم، تاریکیای که او اکنون به شکلی ملموس حس میکند. گویی از طریق نابیناشدن، او به جهانی فراتر از فهم ما معرفی شده است، جهانی که دسترسی به آن دشوار اما در عین حال ممکن است.
شاید بیانصافی نباشد اگر بگوییم «رمان نو» را پیش از روب ـ گریه، ساروت و بوتور و... موریس بلانشو نوشته است. این نخستین رمان بلانشو، بین سالهای 1932 تا 1940 نوشته شده است.