پسر در میان زنجیریها بزرگ شده و محکوم به کار در اعماق سفینهای معدنکاو در میان ستارگان است. زمانی که او را به سطوح بالای سفینه برده و به او فرصتی برای تحصیل در دانشگاه سفینه میدهند ،دنیای او دستخوش تغییرات زیادی میشود.
گرفتار و تنها، پسر با زنی که او را استاد خطاب میکند، پیوندی عمیق برقرار میکند. زنی آرمانگرا و سرسخت از نسل زنجیریها، کسی که تمام زندگی حرفهای خود را صرف تلاش برای اعتبار بیشتر نزد همکارانش کرده، اما همیشه در هر تلاش شکست خورده است.
پسر و زن سفری تحولآفرین را در کنار یکدیگر آغاز میکنند تا طرح زنجیرهایی که آنها را در بند کرده است درک کنند و به کلید آزادی و رهایی دست یابند.