هنگامیکه مادر رز در ابتدای نمایشنامه خبردار میشود که تمام شهر درمورد رابطۀ دخترش با آردن آهنگساز سرشناس که متأهل هم است حرف میزنند، بههیچوجه نمیتواند آن را با تصویری که از دختر جوان آرام و نارسش دارد هماهنگ ببیند. رز دختر یک خانوادۀ طبقۀ متوسط است و کتابخوان، که نظرات مستقل خود را دارد و بر آن’ پای میفشارد. عشق دوسویۀ رز و آردن در فضای چیرۀ اخلاقی و سنتی آن دوران کپنهاگ جریان مییابد که مردم شهر و خانواده از آن بستر به رفتار بیپروای این دو مینگرند. رفتاری که برای خانوادۀ این دختر، بهویژه پدر، بسیار سنگین است و ناپذیرفتنی. موضوع این رابطه که به درون خانواده کشیده شده است فضای ملتهب و پرکشش و جذابی را به تصویر میکشد. فضایی که در یکسویش این دختر جوان قرار دارد و در دیگرسو سایر اعضای خانواده که هرکدام خود را به درودیوار میزنند تا دختر را به سر عقل آورند. رز از یکسو در جدال شکستن این فضای عرف و اخلاق مسلط بر جامعه و خانواده است برای رهایی از بندهای آن، و ازسوی دیگر تصمیم دشوار به برگزیدن زندگی با این هنرمند. آردن آیندهای را برای زندگی مشترک با رز ترسیم میکند که پایداری توأم با عشق آن بسته به تن دادن رز به شرطهایی است که آردن برای شکوفایی خلاقیتهای خود پیش پای او میگذارد.