"ما" در روزگار هزارسال بعد از انقلابی رخ میدهد که «دولت یگانه» را به روی قدرت آورد؛ روزگاری که بشر، عاقبت توانسته بر زمین چیره شود و آن را تحت سلطهی خود دربیاورد و هر عنصر زمینی و طبیعی را پس رانده و دور خود را حصار کشیده است تا از بیرون، از طبیعت (که آن را «دیگری» و بیگانه میداند)، گزندی به او نرسد.
کتاب "مامورهای اعدام"، قصهی زندگیِ هَری است، مردی که همهی عمر دلش میخواسته بهترین مأمورِ اعدام کل انگلستان باشد ولی همه فکر میکنند این لقب حقِ رقیبِ او است.
"غرب غم زده"، قصۀ دو برادر است که در خانهای مشترک زندگی میکنند و نه فقط از کودکی تا بزرگسالی کم به همدیگر بدی نکردهاند، بلکه همین الان هم جفتشان حاضرند هر کاری بکنند تا آن یکی را به زانو دربیاورند...
آگامبن در کتاب "باقی مانده های آشویتس"، میکوشد معنا و امکان شهادت را روشن سازد. او در مقابل موضع «بیانناپذیری» اردوگاه و سکوت دربارۀ آشویتس، شروع به سخن گفتن میکند و به تأسّی از پریمولوی، پرسش از اقتدار شاهد را پیش میکشد...