ایسیدرو ویدال، مردی بازنشسته و نهچندان پرشور، یک روز صبح خود و دوستانش را در میانهی جنگی غیررسمی مییابد؛ جنگی که در آن جوانها به جان پیرها افتادهاند.
کارخانه کشتی سازی داستانی است که به زوال جامعه اروگوئه و چالشهای زندگی مدرن شهری میپردازد و به عنوان نقطه عطفی در ادبیات آمریکای لاتین شناخته میشود.
پاز شاعری پیشرو و آزاداندیش و مقاله نویسی بی همتا بود. شیوه نگارش و نوشتن اش چه در شعر و چه در نثر جادویی و سحرانگیز است و واژه ها و کلمات برای او مفهومی زنده و متحرک دارند.