دو شخص، فیلسوفی برجسته و نویسنده ای بنام: ژولیا کریستوا و فیلیپ سولرس، در فرم و قالبی که چه بسا به یک اتوبیوگرافی مشترک شباهت می یابد، گفتگوهایی را ترتیب می دهند تا از ماهیت «ازدواج» پرده بردارند؛ ارتباطی که نه به عشق رمانتیک و فانتزی یکی شدن نزدیک است و نه با فردگرایی معاصر ربط و نسبتی دارد، بلکه «تلاشی» است برای محقق ساختن آن چه کریستوا پیش تر آن را «فردیت اشتراکی» نامیده بود. ازدواج به مثابه هنر؛ هنر سرپیچی از خود و یافتن افق های تازه ای که تنها به واسطه حضور یک «دیگری آشتی ناپذیر» ممکن می شود. کتاب حاضر از مخاطرهای سخن می گوید که می تواند مرزهای سوژه را فراخ کند و مقدمه ای باشد برای تبدیل شدنی «فرد» به نظامی گشوده.