در سپیده دم شانزدهم فروردین 1334 درشهرمسجد سلیمان پا به این جهان پر آشوب نهادم.در زمستان 1365 به فرانسه آمدم و در رشته فلسفه به تحصیل پرداختم .از همان سال باشنده ی این کشورم و در پاریس زندگی می کنم.
بلبلانی که به وقت شلیک گلولهها دم فرو بسته بودند حالا بار دیگر نغمهسرایی آغاز کردند، نخست یکی از نزدیک، آنگاه آنهای دیگر از دور. از همین مرگ بود که خار لگدشده در میانهی مزرعهی شخمخورده یادآورم شد.
تو یا شما ؟کدام صمیمانه تر است ؟مهم آن لحن و بیان صمیمی و کشدار (مثل آدامس اربیت یا همان سقز وطنی ) است که کم کم ویژگی شخصیتی آدمها می شود و طرف صحبت را جذب می کند.