اوج سفر الهی دانته، راهیابی او به بهشت است، اما دریفوس این پایانِ شادمانه را چونان چیزی تراژیک تفسیر میکند و چنان سخن میگوید که گویی شرح مصیبت میدهد. او صراحتا اعلام میکند که پایان کمدی، خندۀ رضایت است، اما ما که این خنده را از منظر نیهیلیسمِ اروپایی مینگریم، آن را نوعی تراژدیِ اشکبار مییابیم...
در «مدارگرد»، شش فضانورد در کابین فشرده ایستگاه فضایی بینالمللی، طی ۲۴ ساعت، شانزده طلوع و غروب زمین را نظارهگرند و میان هیجان کاوش و تنهایی مطلق سرگرداناند. هر فصل مانند یک مدار کامل زمان را به بازی میگیرد و گذشته و حال را در هم میآمیزد گویی لحظهها در خلا معلق ماندهاند.