برنار گفت: «دیگه خلاص شدیم». چرخ های واگن به سوزن ریل ها ضربه می زد؛ جدار چوبی واگن قژقژ می کرد

آقا، اگر جوانکی خوش‌سیما بودم، هیچ‌یک از این مصائب بر سرم نازل نمی‌شد. زنان تنها وقتی سخن مردی را باور می‌کنند که کلمه‌ی "عشق" را در یک‌یک جملات خود فرو کرده‌باشد. آن‌وقت است که به پرواز درمی‌آیند، به این‌سو وآن‌سو می‌جهند، از جان مایه می‌گذارند.

ما با دنیامون چی‌کار می‌کنیم؟ بهش جوشونده بابونه می‌دیم. همه می‌دونیم که این جوشونده ‌نه عوارض خاصی داره و نه فایده‌ای. عوضش درد نداره. با خودمون می‌گیم یه جوشونده بهش می‌دیم و صبر می‌کنیم...

بی شک کتاب دکامرون یکی از شاهکارهای ادبیات کلاسیک ایتالیا است که در ششصد و پنجاه سال پیش به رشته تحریر درآمده است.

این که دولت نوعی موجودیت و در واقع موجودیتی تعیین کننده است، متکی بر خصیصه سیاسی آن است...

شبی که تنهایش گذاشتند فلیثیانو روئلاس از کسانی که جلوتر از او بودند، پرسید: «چرا این قدر یواش می روید؟ این طوری خوابمان می گیرد