تونیو آسپیلکوئتا رؤیایی در سر دارد: سرزمینی متحد و یکپارچه، سرزمینی غرق نغمهها و ملودیها. اما کاوش بیوقفهی تونیو در ژرفای موسیقی و تاریخ، و تلاش وسواسگونهاش برای نگارش کتابی که روایتگر این رؤیا باشد، او را به ورطهای بس پیشبینیناپذیر میکشاند، به نقطهای که بازگشت از آن میسر نیست.
این کتاب زندگینامهی خودنوشت یوساست . از نویسندهای همانند او دور از انتظار نیست، وقتی که تصمیم به نوشتن خاطرات خود کرده از زبانی داستانی برای این منظور استفاده کند. ازاینرو «ماهی در آب» بدل شده است به رمانی که با زبان اولشخص، روایتکنندهی زندگی یک نویسنده است.