"آخرین موومان" اثری تأملبرانگیز و عمیقا تأثیرگذار از نویسندهی اتریشی رابرت زتالر است که به دلیل نثر مینیمالیستی و در عین حال شاعرانهاش شناخته میشود. در این رمان، زتالر به آخرین سفر خیالی گوستاو مالر، آهنگساز و رهبر ارکستر نامدار، میپردازد و روایت را به مراقبهای درونی دربارهی حافظه، فقدان و ناپایداری زندگی بدل میکند. با همان آرامش عمیقی که امضای آثار اوست، زتالر تصویری صمیمی از ذهن مردی ترسیم میکند که در آستانهی مرگ، به گذشتهاش بازمیگردد و پیروزیها و حسرتهایش را مرور میکند.
دیگر گذشت مهران، دیگر گذشت. چه خاصیت دارد که من تو را به یاد دیگران بیندازم؟ یک سال، یک سال تمام، من در دستهای تو بودم و در تمام این سال تو هیچ چیز برای هیچکس مگر خودت نخواستی....
پس، من، بورخس، و برای نخستین بار همسر رسمی پدربزرگ ما، نخستین و آخرین اعلامیهی جهانی خود را در اعتراض به تکثیر خوفانگیز پدربزرگ - به پنجاه زبان اصلی - منتشر کردیم و تمام دلایل عقلی و نقلی خود را در این باب که تکثیر پدربزرگ یک جنایت هولناک نابخشودنیست ارائه دادیم؛ اما....
داستان بر زندگی برونو و میشل متمرکز است. دو برادر ناتنی فرانسـوی که از مادری هیپی متولد شدهاند. میشل با مادربزرگ پدریاش بزرگ میشود. او به یک زیستشناس مولکولی درونگـرا تبدیـل شده که در نهایت مسئول اکتشافاتی است که منجر به حذف تولیدمثل جنسی میشود.