نگاهش میکنم ، آرام نفس می کشد ،لب هایش کج شده و گردی چشمش در زیر پلكها، مثل ماهی می لغزد انگار که می خواهد او را نه با دلتنگی که با این سکوت لزج و طولانی به یاد داشته باشم
عشق و عاشقی در برنامهی زندگی نورا گریِ شانزدهساله نبود. هرچقدر هم که دوستش، وی اسکای، به او فشار میآورد، نورا مجذوب هیچکدام از پسرهای دبیرستان کلدواتر نمیشد. تا اینکه...