داستایفسکی در کتاب نیه توچکا میخواست زنی را به تصویر بکشد که بااستعداد و دارای ارادهای فولادین بود، کسی که بهراحتی زیر بار جامعه خرد نمیشد و میتوانست قهرمان اصلی یک رمان باشد.
میخواهم سرگذشتِ قهرمانِ داستانم آلکسِی فیودروویچ کارامازُف را بنویسم اما درست در سرآغازِ کار، ماندهام حیران و بلاتکلیف. از یک طرف، آلکسِی فیودروویچ را قهرمانِ داستان میخوانم، ولی از طرفِ دیگر، خوب میدانم که او هر چه و هر که بوده، قهرمان نبوده
سال 1982 است. ویتالی کارتسف، نویسندهی تبعیدی روس، متوجه میشود یک آژانس مسافرتی در مونیخ، تور مسافرتی با تاریخی وسوسهانگیز برگزار میکند؛ سفر به مسکوی سال 2042. چگونه میتوان دست رد به سینهی سفر به آینده زد؟