پیا دختر کوچولوی بامزهای است. او برادر کوچکتری به نام جورج دارد که آقای دایناسور عروسک مورد علاقهی اوست. آنها عاشق ماجراجویی و یاد گرفتن چیزهای جدید هستند.
متوجه شدم کنجکاوی عمیقی سرتاپای هولمز را فراگرفته است؛ از هاپکینز پرسید: «هاپکینز . . . مطمئنی این خانم ناشناس حتما از این مسیر عبور کرده؟» «بله قربان. راه دیگری نیست.»