جوزف کمبل (Joseph Campbell) (زاده ۱۹۰۴ نیویورک - درگذشته ۱۹۸۷ هونولولو) اسطورهشناس آمریکایی بود. او در زمینه اسطورهشناسی و مذهب مطالعات وسیعی انجام داد. جمله به یاد ماندنی او «بدنبال سعادت خویش باش» (Follow your bliss) امروزه تبدیل به نوعی دیدگاه فلسفی شدهاست.
ادی کویل تبهکار مسن و ناموفق یک «بازنده کوچک» است. او برای رهایی از محکومیت زندان حاضر به هر کاری است. دیو فولی، افسر بیرحم پلیس فدرال که از این نقطه ضعف آگاه است از او سوء استفاده میکند و اطلاعات میخواهد.
پرونک به خواسته قلبی اش اعتراف کرده بود که دلش می خواهد معلم موسیقی شود، ایده ای الکی که فقط برای این پیش کشیده بودش که پدر و مادرش را از نگرانی نجات بدهد و
داستان "الماسی به بزرگی هتل ریتز" یک داستان کوتاه نمادین و انتقادی است که فیتزجرالد در آن رؤیای آمریکایی را بهشکلی اغراقآمیز و فانتزی زیر سؤال میبرد. شخصیت اصلی، جان آنگر، نوجوانی از طبقهی متوسط است که وارد دنیای عجیب و پنهان پرسی واشینگتن و خانوادهی فوقثروتمند او میشود؛ خانوادهای که بر قلهی کوهی از الماس زندگی میکنند و برای پنهان نگهداشتن این ثروت افسانهای، از هیچ جنایتی دریغ نمیکنند....