فئودور داستایفسکی که خودش در دوره ای مشخص از زندگی به قمار اعتیاد داشته، این رمان را با واقع گرایی و دقتی مثال زدنی نوشته است.

(مجموعه کامل نثر ساده و روان)

خاطره‌ها نمی‌میرند! خاصه خاطرات تلخ! خاص‌تر آنها که قاتل روحند و هر بار یادآوری‌شان مرگی تازه را به ذهنی جنون یافته و بیمار تلقین می‌کند...

هر جا پنجه بغض و شرارت گلوی زندگی را رود و آرزوش را و با شسته عشقی تازه جوانه زده را بدرد و طلوع زیستنش را به غروب نیستی کنند.

او باید نقشه سرزمین والینیا را پیدا می‌کرد. ماجراجویی جدیدی شروع شده بود و حال او می‌توانست سفری هیجان‌انگیز داشته باشد...

در این کتاب واژه‌ها نه فقط زبان دل‌اند، بلکه زمزمه‌هایی‌اند از اعماق روح عاشقی زخمی، دل سپرده به درد، و جویای حقیقت.

(مجموعه کامل نثر روان حکایات)

گلی بر تن درد پیچیده ام چو از عطر دوزخ بیا بی نشان

مرگ رزرو شده داستان گریبان گیری راز مخوف گذشته خان سفاک و مغروریست که پس از چهل سال انتقام در باید ترین لحظه ممکن در آنی رزرو شده