روباه گفت: «من نمیتونم با تو بازی کنم، چون منو اهلی نکردن.» شازده کوچولو گفت: «اوه! لطفاً منو ببخش.» ولی بعد از کمی فکر گفت: « «اهلی» یعنی چی؟» روباه گفت: «تو اهل اینجا نیستی، دنبال چی هستی؟» شازده کوچولو گفت: «دنبال آدما میگردم، «اهلی کردم» یعنی چی؟ » روباه گفت: «آدما تفنگ دارن و شکار میکنن. این کارشون خیلی آزاردهنده است. اونا مرغها رو پرورش میدن. اینا تنها کاراییاند که آدما دوست دارند بکنن. آیا تو هم دنبال مرغها هستی؟ » شازده کوچولو گفت: «نه، من دنبال دوست میگردم. «اهلی کردن» یعنی چی؟» روباه گفت: «اهلی کردن کاریه که خیلی وقته به دست فراموشی سپرده شده، یعنی ایجاد دلبستگی کردن.»
«شازده کوچولو» کتابی سرشار از رویکردها و دیدگاههای تازه و ناب انسانی است که «آنتوان دوسنت اگزو پری» برای نشان دادن فاصله آدمها از آن چه که باید باشند، به جهان هدیه داده است. هر جملهای از این کتاب زنگ بیدارباشی برای روح خاموش انسان هاست. این کتاب الفبای زندگی جهان است و کمتر کسی را میتوان پیدا کرد که یک بار آن را ورق نزده باشد. بیدلیل نیست وقتی در جنگ جهانی دوم، رادیو خبر سقوط و ناپدید شدن هواپیمای آنتوان را اعلام کرد، بسیاری از مردم جهان، حتی آلمانها هم در سوگش گریستند.