زمستان به پایان نمیرسد.
هیچکس دلیلش را نمیداند.
آد نوجوان از خانه گریخته است. هر چند به زحمت و با کمک چوب زیر بغلاش میتواند راه برود.
در جنگل به موجوداتی برخورد میکند که داستان غریبی برایش تعریف میکنند.
حالا آد باید به سفری عجیب برود، سفری که هرگز در ذهناش نمیگنجید.
سفری برای نجات شهر باستانی خدایان شمال، و نجات آن از چنگ غولهای یخی مهاجم.