بلافاصله بعد از اینکه ازدواج کردم،با پول های زنم یک دکان کفاشیبه راه انداختم.یک محله کارمندی را انتخاب کرده بودم و کار و بار به راه بود:کارمندی های بیچاره هوای کفش هایش را دارند و چون کارمند هستند و در اداره باید مرتب باشند،نمیتوانند مثل ما آدم های معمولی با کفش های پاره پوره به این طرف و آن طرف بروند... آدم بد شانس...جلد دوم از مجموعه داستان های رمی آلبرتو موراویا،نویسنده پرآوازه ایتالیایی است. 31 داستان از طیف رنگارنگ آدم های اجتماع که به شکلی کوتاه،جذاب و با پرداختی رواشناسانه و چاشنی طتز روایت میشود.