چگونه فرزند کیومرث سرگین غلتان می شود؟ پس باید سرگین غلتان هم فرزند کیومرث بشود. تا پایان روز وعده داده است. پس به انتظار می مانم.» از کنار دکان های بسته گذشت، و به تصویر گچبری گاوی زخمی که قطره های خون از پهلویش می چکید، بر دیوار دکانی نگاه کرد. صدای پایی شنید. سر برگرداند. بهرام آواره رو به او می آمد. موهای بلند و آشفته و غبارآلودش روی شانه هایش می لغزید و ریش انبوهش تا سینه اش می رسید. زرتشت گفت: «شاد زی بهرام!»