در "آب انبار" شیخی را داریم که تلاش می کند به شاگردان خود حداقل یک درس ارزشمند و قابل تامل بدهد و در سوی دیگر، حاکمی را داریم که کم شدن آب در "آب انبار" نگرانی اصلی اوست. درس های شیخ هرکدام درسی برای یک زندگی اند و او حتی در سکوت و گوش دادن به آواز پرنده ها نیز، چیزی برای آموختن به شاگردان خود دارد. هوشنگ مرادی کرمانی در این کتاب دسته ای از مسائل اخلاقی را مورد توجه قرار داده که امروزه کمرنگ شده اند و کمتر در داستان ها، علی الخصوص داستان های مربوط به کودک و نوجوان به آن ها پرداخته می شود. حکایت های کتاب علاوه بر اینکه قابل درک و ملموس اند، بسیار لذت بخش و دلنشین هم هستند
بخشی از کتاب
" چنین پرنده ای دیده ای؟ پرنده فروش به دخترک یک چشم نگاه میکرد. دلش به حال او می سوخت: چشمت چه شده؟ نمی دانم چرا آن را بسته ای؟ بادام می رفت، بی هیچ پاسخی. زیرلب می گفت: چه مردمانی، سوال را با سوال جواب می دهند"