ویکتوریا هیجده ساله شده و باید از پرورشگاه مرخص شود. «از حالا به بعد هیچ کس جز خودت، تو را سرزنش نمیکند»
حالا ویکتوریا مسئولیت زندگیاش را به تمامی به عهده دارد. تنهایی و بیکاری و بیپولی مجبورش میکنند در یک پارک، شبهایش را سپری کند. بر حسب اتفاق با یک گلفروشی آشنا و در آنجا مشغول به کار میشود. او که ارتباط معنیدار با جهان گلها را از کودکی آموخته است کارش در گلفروشی رونق میگیرد و در این میان، اتفاقهایی میافتد که او را به گذشته وصل میکند و موجب میشود با رازهایش روبرو شده و برای کشف آنها اقدام کند. راویِ اول شخص -ویکتوریا- حین روایت آنچه بعد از خروج او از خانهی گروهی دختران برایش اتفاق افتاده است، به ده سالگیاش نقب میزند و همزمان خواننده را با آنچه قرار است پیش آید و آنچه پیش آمده و روزگار او را متأثر کرده است درگیر میکند. چرا که قهرمان داستان، شرایط منحصر بفرد و تقریباً استثناییای دارد؛ دختری یتیم که پدر و مادرش را به یاد نمیآورد. تاریخ تولدش بر اساس تخمین دادگاه ثبت شده است. مردم گریز و ناسازگار است و تا ده سالگیاش هیچ خانوادهای او را به فرزندی نپذیرفته است. در واقع او تا قبل از آشنایی با الیزابت، از سوی همهی آدمها پس زده شده است. الیزابت، زنی مجرد است و علیرغم بیبهره بودن از تجربهی زندگی زناشویی و مادری، ویکتوریا را عمیقاً دوست میدارد و درکش میکند. او که خود از عشق و عاطفهی مادری سرخورده و بیبهره است موفق میشود به ویکتوریا نزدیک شده و اعتماد او را به خود جلب نماید.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 400 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | ونسا دیفن باخ |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 9 |
تاریخ چاپ | 1400 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 9786003840157 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.