گروه سنی: 7 تا 12 سال
یکدفعه از میان تاریکی، سیاهی هیکلی بیرون آمد. لوته از وحشت جیغ کشید: «وااااااااااااای!»هیکل هم داد زد: «نه!!!!!!!!!!!!»باورش نمیشد! پسر همسایهشان، فلیکس بود. معلوم نبود از کجا پیدایش شده. صورتش کاملاً نورانی و روشن بود. یککمی طول کشید تا لوته بفهمد که این نور از چراغقوهای است که فلیکس توی دستش گرفته. طوری نور چراغقوه را توی صورتش گرفته بود که بیشتر شبیهِ روح شده بود.روحی سفید که خودش میتوانست آدم را قبضِ روح بکند.فلیکس کمی نخودینخودی خندید: «هی! هی! هی!»لوته با صدای بلند گفت: «فلیک...
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 98 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 6 |
تاریخ چاپ | 1401 |
موضوع | داستان نوجوان |
شابک | 9786008869153 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.