من تمام نشده بودم مثل همه زن هایی که قرار است همیشه تنها باشند و عشق را بهانه میکنند تا بتوانند زندگی کنند عشق سبزه عیدی بود که در سیزده به در از روی کاپوت ماشین دیگر افتاده بود،نه جلوی پایم،بلکه درست توی بغلم من تنها میتوانستم آن را به اولین آب جاری بسپارم و برگردم و جایی پیدا کنم که بتوانم زندگی کنم...
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 156 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 4 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9786007141519 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.