فیودور داستایوفسکی کتاب «شبهای روشن» را در سال 1847 نوشت، یعنی در بیست و شش سالگی، زمانی که هر جوانی بنا به مقتضیات سنی اش در عالم رویاها و خیال پردازی ها به سر می برد و کتاب «یادداشت های زیرزمین» را در سال 1864، یعنی در سن پختگی و پس از سرد و گرم چشیدن های بسیار، به ویژه بعد از آن همه بلایی که سرش آمد: بیماری، تهیدستی، زندان، تبعید و خیلی دردسرها و مشکل های دیگر. مترجم فرانسوی به ویژه این دو داستان را با هم آورده و آنها را به دو شیار عمیق و ناهموار در جاده زندگی داستایوفسکی تشبیه کرده است، دو شیاری که در عین متضاد بودن، نقش شان یکی است و هر دو به یک جا ختم می شوند. نویسنده در «شب های روشن» امید را در دل خواننده می پروراند، آن هم با شخصیتی منزوی و تنها که هیچ دوستی و عاطفی با کسی ندارد. اما این امید به مویی بند است و خواننده در حالت تعلیق زمانی که گمان می کند گل امید می رود که شکوفا شود، رشته پاره می شود و جز یاس و نومیدی چیزی برایش باقی نمی ماند. در «یادداشت های زیرزمین» که بسیاری از داستایوفسکی شناسان آن را کلید درک همه آثارش می دانند، نویسنده یعنی راوی دیگر جوان نیست، چهل ساله است، آنقدر بلاها سرش آمده که آدم تعجب می کند چه گونه دوام آورده و زنده مانده است...
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 255 |
نوع جلد | گالینگور |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 4 |
تاریخ چاپ | 1401 |
موضوع | داستان خارجی |
شابک | 9789644530395 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.