جین گفت:(وقتی با والکری ها ملاقات کنی، چیزی کنار اومدن باهاشون رو آسون می کنه.)
(چه چیزی؟)
مرد جوان خندید.
(خودت متوجه می شی. اما بهتر بود زنت رو با خودت نمی آوردی.)
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 182 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 7 |
تاریخ چاپ | 1402 |
موضوع | داستان خارجی |
شابک | 9786004051910 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.