گاهی بیدار میشوم و آنقدر همینطور میمانم که صدای افتادن گلبرگی از گلدان را میشنوم. گاهی بیدار میمانم و آرزو میکنم کاش کسی بود و صدای فروریختنم را میشنید. در حریم امن تختم، بر این طناب بندبازی میان رؤیا و بیداری، تخیلاتم خیلی واقعی مینماید ـ فقط چند قدم آنطرفتر ـ همین نزدیکیهایی که هر چه میروی به آن نمیرسی.
پدرم پردهها را آرام باز میکند تا از روز پردهبرداری کند. هر روز شاهکاری است، حتی اگر آدم را له کند.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 176 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 8 |
تاریخ چاپ | 1397 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 9789644083815 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.