اوه رزاموندا! رزاموندا! چه شب زیبای فراموش ناکردنی! چه خوشبختیِ بینظیری! انگار فرشتۀ ظریف مهربانی با هزار قلب و هزار نور و هزار صدا تدارکش دیده بود. اوه رزاموندا! تو اگر نگاهی بر من بیاندازی، من دیگر مقاومت توانست نخواهم کرد. دیگر مقاومت توانست نخواهم کرد... رزاموندای من، رزاموندای من، تمام هستی من، تمام زندگی من، تمام و تکتک نفسهای من، ارزانی عشق تو... خوشت میآید؟ زمان جوانیهای من بود، وقتی رزاموندا تریستانو را نگاه نگاه میکرد، و هرچه رزاموندا تریستانو را بیشتر نگاه میکرد، رزاموندا بیشتر زیبا میشد.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 200 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1399 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 9786003764378 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.