به لطف مادرم ، دست مرد بزرگ را لمس کرده بودم ! پدر لافکادیو ! ژید ، ولز ، کوکتو ، شاید سارتر ، کاموی بارانی به تن ، که در یک رونمایی کتاب از او امضا گرفتم : به سختی می شود تصور کرد که حضور این همه نابغه برای مرد جوان هفده ساله ای که در ضمن این معاشرانش فقط تنی چند از همکلاسی هایش بودند و در انگشت شماری اتفاق هنری در شهری که در آن زندگی می کرد که چنین کم می شناختنش شرکت کرده بود ، چه معنایی داشت . اما مستعد ستایش و سرشار از آرزویی رویایی : ایفای نقشی ، هرچند اندک در زمینه ای کشف نشده . من همین آتش درون را در هر یک از ملاقات های بزرگم برای جشنواره کن باز یافتم . هیجان با من بود و هرگز رهایم نکرد
ژیل ژاکوب
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 170 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1397 |
موضوع | سینما و تئاتر |
شابک | 9786004053259 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.