من خودم کشاورز یا  اگر لازم شد دهاتی ساده ای خواهم شد. چون باید به هر حال آدم پیشه ای داشته باشد که هم خدا خوشش بیاید هم خلق خدا. خیال می کنید می شود خدا ما را در ته این حیاط پشتی تاریک ببیند و ده روزی هم که شده اوقاتش از این بابت تلخ نشود؟ از این ها گذشته فراموش نکنید که همه چیز در بیرون در رقص و نوسان است. کسی پایش خواب نمی رود و قلبش در سینه ی تنگش خفه نمی شود. ظاهرا ما زندگی ثابتی داریم. در حالی که اصلا این طور نیست. روی این زندگی نباید چنین اسمی گذاشت. این زندگی ما نوعی خودکشی یا دست کم مرگ تدریجی است، در حال سکون. اما من اصلا نمی خواهم بمیرم.

ما آب حیات می فروشیم.

کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور

فروشگاه اینترنتی کتاب وب