تولتز در مصاحبهای گفته جزء از کل را دربارهی ترس از مرگ نوشته و ریگ روان را دربارهی ترس از زندگی. «ای خدا، چرا نقش من در این دنیا صرفاً دلقک سقوطکرده نیست؟ چرا باید دلقک سقوطکردهای باشم که بقیهی دلقکهای سقوطکرده رویش سقوط میکنند؟ به عبارت دیگر چرا روی پیشانیام نوشته هر پیرزنی که در سوپرمارکت لیز میخورد باید بازوی من را بگیرد؟»
جز از کل اولین رمان استیو تولتز، نویسندهی استرالیایی است که در سال 2008 به انتشار رسید و همان سال نامزد دریافت جایزهی بوکر شد. با وجود مدت زمان کوتاهی که از چاپش گذشته، اکنون به عنوان یکی از بزرگترین رمان های تاریخ استرالیا مطرح است. هیچوقت نمیشنوید ورزشکاری در حادثهای فجیع حس بویاییاش را از دست بدهد. اگر کائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما انسانها بدهد، که البته این درس هم به هیچ درد زندگی آیندهمان نخورد ،مثل روز روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست بدهد، فیلسوف عقلش، نقاش چشمش،آهنگساز گوشش و آشپز زبانش. درس من؟ من آزادیام را از دست دادم...
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.