داستان این کتاب تقریبا در یک روز اتفاق میافتد. رضا با نقشهی یک کار بزرگ وارد خانهی کبریخانم میشود. باقی داستان عجیب و درهم این رمان در همان روز اتفاق میافتد. پس از غروب و محو شدن آفتاب، باقی ماجرا به فردایی موکول میشود که آفتاب در آسمان است. آفتاب در این داستان تنها خورشیدی که در آسمان میبینیم نیست، بلکه به مفهوم آن در اساطیر ایران اشاره دارد. آفتاب در اساطیر ایران نابودکنندهی پلیدی است.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 150 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1395 |
موضوع | داستان ایرانی |
شابک | 9789644486715 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.