با یک پلیور یقه اسکی خاکستری در خانه راه میرفت. عقربه ها به سختی جلو میرفتند. حتی عقربه ی ثانیه شمار هم متوقف شده بود.برای چندمین بار آبی به سر و صورتش زد و ساعت مچی اش را دور دستش بست.به تصویر خودش در آینه خیره شد و از اعماق وجودش آرزو کرد، کاش این مذاکره ی دلهره آور، هر چه زودتر به پایان برسد. بار دیگر، به ساعتش نگاه کرد.تا پانزده دقیقه ی دیگر باید راه بیفتند. در فکر این بود که این پانزده دقیقه را چگونه بگذراند که کسی در زد…رنگ از رخسارش پرید.ساعت چهار و بیست وپنج دقیقه ی بامدادِ روز تعطیل، چه کسی در میزند؟
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 554 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1400 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9786222331399 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.