گزیده ای از کتاب

مرد گفت: «من حاضرم برای دو ماه کار، صد سکه طلا به تو بدهم. ولی کار کردن برای من دو شرط دارد.»

پسر گفت: «آن شرط ها چیست؟»

پیر حیله گر گفت:‌‌ »من از کسانی که همیشه اوقاتشان تلخ است، بدم می آید. من هیچ وقت از هرچه به سرم بیاید شکایت نمی کنم. دوست هم ندارم که کارگرم از صبح تا عصر از همه چیز شکایت کند. یک شرط من این است که هرکاری که به تو گفتم، درست همان طور که من گفته ام، انجام بدهی. شرط دیگر هم این است که هرقدر هم که کار در خانه و مزرعه زیاد باشد، هیچ یک از ما از هیچ چیز شکایتی نکند. اگر در این دو ماه تو یک بار خسته بشوی و شکایت بکنی، من به جای صد سکه طلا با عصایم صد ضربه به تو می زنم و تو را از خانه و مزرعه بیرون می اندازم. اگر من هم بی خود از کار تو شکایت کردم، تو با همان عصا صد ضربه به من بزن و مرا از خانه و مزرعه بیرون بینداز و خودت صاحب آنجا باش.»

ما آب حیات می فروشیم.

کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور

فروشگاه اینترنتی کتاب وب