بیا اردشیر، بیا. بیا که ببینی ما این جا چه می کنیم و چه ها کرده ایم تا امروز و دل به کی ها و چی ها داده ایم و دل مان را کی ها و چی ها شکسته و مانده ایم با یک دل پاره پاره که هرچه هم وصله پینه اش کنی، باز هم از درزهایش باد و بوران درگذرست. دلی که زخم خورده از زخم های جورواجور ولی هنوزتوان ماندن دارد در این جا که اگر هم سرزمین بی بر و باری ست، سقفی دارد که خودمان هوا کرده ایم. آهای اردشیر گریزپا شده آیا که سرما به مغز استخوانت برسد درهوای گرم زیر سقف؟ نه واقعا. شده آیا؟
(از داستان مرز خشکی وآب)
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | پالتویی |
تعداد صفحه | 168 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | انتشارات بان |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1399 |
موضوع | داستان ایرانی |
شابک | 9786226414395 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.