اولین چیزی که از حرفهای مادربزگ یادم میآید این بود: «همتونو تو گور میکنم»! این را اولین بار وقتی گفت که ما میخواستیم شروع کنیم به غذا خوردن، و بعدها بارها و بارها قبل از شروع غذا همین را تکرار کرد. خوردن به نظر خیلی مهم بود. ما پوره سیبزمینی و آب گوشت میخوردیم، مخصوصا روزهای یکشنبه. ما همچنین گوشت کباب شده، سوسیس آلمانی،کلم آبپز، نخودفرنگی، ریواس، هویج، اسفناج، لوبیا سبز، مرغ، کوفته، اسپاگتی با مخلوط نشاسته و گوشت، و همچنین پیاز آبپز، مارچوبه، و هر یکشنبه کلوچه توتفرنگی و بستنی وانیلی میخوردیم. برای صبحانه ما نان تست و سوسیس، کیک تازه یا وافل با بیکن و نیمرو داشتیم.!»
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 400 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 16 |
تاریخ چاپ | 1401 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 978-600-376-080-6 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.