وقتی او را دیدم،کنار نرده ی پر نقش و نگاری نشسته بودم که کافه را از سالن بیلیارد جدا میکند،نتوانستم بلافاصله خطوط چهره اش را تشخیص بدهم.بیرون نور خورشید به حدی شدید است که آدم هنگام وارد شدن به کافه چشمش سیاهی میرود لکه ی روشن کیف دستی طلایی رنگش،یازوهای برهنه و صورتش که از سایه بیرون آمده است؛نباید بیشتر از بیست سال داشته باشد
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 128 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 2 |
تاریخ چاپ | 1401 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 9786003671621 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.