قالیچه را از کنار فرمان برداشتم و گذاشتم روی زانوان خودم که روی صندلی عقب نشسته بودم، پدر گفت: «آره،مراقبش باش» گفتم: «قالیچه خودم» پدر گفت:«آره،یکم شبیه» گفتم:«شبیه نه،خودشه» پدر غش غش خندید.کاوسی که کنارش نشسته بود،گفت: «فعلا قالیچه سه تا خاطر خواه داره» پدر گفت:«شوهر اصلی اش،هاینه است» گفتم:«شوهرش منم» کاوسی قهقه زد و گفت:«عجب حکایتی!»
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 86 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1395 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9786004050746 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.