تلفن که زنگ خورد، زن بلند شد و رفت نشست روی مُبلِ سمتِ آشپزخانه و گوشی سیار را از روی عسلی برداشت. مرد با کُنترل فیلم را نگه داشت. دوربین داشت از لابلایِ مهمانهایِ تویِ حیاط به سرعت رد میشد که قیافهها تار شدند. مرد نگاهش به مهمانهای تار بود و گوشاش به صدای زن که متوجه شود چه کسی آن طرف خط است. زن زود برگشت و نشست سر جای اولاش. مرد نپرسید چه کسی پشت خط بود.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 137 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1393 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9789643809041 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.