«من یک کشیش ویسکیخور هستم.» برای همین عکس کشیش در پاسگاه، کنار عکس گانگسترها و آدمکشها قرار میگیرد؛ در زمانهای که تدین و میخوارگی هر دو جرم شناخته میشوند، شخصیت اصلی داستان باید هم فراری باشد، و انسانها، همانها که تا دیروز خاکسارانه در برابر موعظههایش زانو میزدند، از او روی برگرداناند. تنها کودکان به او رحم میکنند چرا که ملکوت آسمان از آنِ ایشان است.
«قدرت و جلال» روایت انسانهایی است که در زمان و مکانی گرفتار آمدهاند که تنها لاشخوران شاهد و نگران حرکات آنها هستند و اختیار اعمالشان با خودشان نیست: «به آسمان بیرحم خیره شد. لاشخوری در آن بالا همچون ناظری، بال میزد.» برای همین جبر و نبود اختیار است که کشیش خواهان پایان مبارزه با دولت است؛ او مبارزه را به خود باخته است و سطل ادراری که باید خالی کند، تنها کفارهی جرمش محسوب میشود و چهبسا که صدقهای هم در کار باشد: تو آزادی، تو باید دربهدریات را ادامه دهی تا در کنار کسی همردیف خود به دام افتی؛ آنجا که تنها آدمکشها به فکر نجاتت میافتند، چرا که به خوبی از این واقعیت آگاهاند که هیچ مزیتی بر هم نداریم.
جان فورد براساس این داستان، فیلم فراری را ساخت و گراهام گرین قدرت و جلال را عزیزترین کتاب خود میدانست؛ کتابی که در آن انسان همچون موجودی وانهاده و تنها، در میانهی شرِ فراگیر، مجبور به ادامه دادن و زیستن است تا روزی، شاید روزی نوبتش فرا رسد. اکنون اما نوبت لاشخورها است تا بر اجساد تنهاماندهی انسان نوحه بخوانند.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 350 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 6 |
تاریخ چاپ | 1401 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 9786002290465 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.