هو همان طور که یک بار قبلا فهمیده بود، دوباره متوجه شد که آنچه از آن وحشت داری، هرگز به آن بدی که مجسم می کنی نیست. وحشتی که اجازه می دهی در ذهنت شکل بگیرد، بدتر از وضعیتی است که واقعا وجود دارد.
او قبلا آن قدر از پیدا نکردن پنیر تازه وحشت داشت که حتی دلش نمی خواست جستجو کند. ولی از آن لحظه که سفر خود را آغاز کرده بود آن قدر در راهروها پنیر پیدا کرده بود که او را به جلو براند. حالا انتظار داشت پنیر بیشتری پیدا کند. همین به آینده چشم داشتن، برایش هیجان انگیز بود.
افکار قدیمی اش با ابرهای دلهره ها و ترس هایش پوشیده شده بودند. او عادت داشت به فکر این باشد که پنیر کافی ندارد، یا تا آن زمان که می خواهد پنیر نخواهد داشت.
اما از آن زمان که ایستگاه پنیر «پ» را ترک کرده بود، این افکار عوض شده بود.
قبلا باور داشت که پنیر هرگز نباید جابه جا شود و این که تغییر مسئله خوبی نیست.
حالا دریافته بود که تغییر و تحول طبیعی است، چه انتظار آن را داشته باشی چه نداشته باشی.
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 120 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 40 |
تاریخ چاپ | 1401 |
موضوع | روانشناسی |
شابک | 9786005219050 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.