پسر پادشاه بزرگ و نیرومند شده و توی اسب سواری و تیراندازی هیچ کس حریفش نمی شود. اما یک بار که با تیر می زند و کوزه ی پر از روغن پیرزن قوزی را می شکند، پیرزن به او می گوید: «نفرینت نمی کنم چون یکی یک دانه ی پادشاهی، اما برو که عاشق دختر نارنج و ترنج بشوی!»
حتماً توی دلت می گویی چه خوب! عجب شانسی دارد این شاهزاده! ولی خب، راستش... می گویند خانه ی دختر نارنج و ترنج توی باغی آن سوی کوهِ کوهان و در سرزمین جادو است... و تا حالا هر کس به آنجا رفته، دیگر برنگشته...
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رحلی |
تعداد صفحه | 36 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 2 |
تاریخ چاپ | 1401 |
موضوع | داستان نوجوان |
شابک | 9786226630337 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.