او حماقت کرده و عاشق فلاوی شده بود. بنایی که میساخت خرد میشد، مانند کاخی کاغذی که با فوت بچهای فرو میریزد.
فلاکتبار بود، به تنبیه یک شاگرد میوهدزد میمانست که شاخهی زیر پایش را میشکند و همان جایی که خطا میکند میمیرد.
زندگی احمقانه بود، مردان برتر همانقدر معمولی و مبتذل به پایان راه میرسیدند که احمقها!
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | جیبی |
تعداد صفحه | 80 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 3 |
تاریخ چاپ | 1401 |
موضوع | رمان خارجی |
شابک | 9786003533738 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.