سلام بابا. من را یادتان میآید؟ من امید هستم، پسرتان. میدانم که من را یادتان میآید ولی فکر کردم شاید توی این چند ماه که با شما حرف نزدهام، فراموشم کرده باشید. آخر اگر امشب این نامه را برایتان بنویسم، شش ماه شده است که نامهای برایتان ننوشتهام. بابا، حالا که با هم حرف میزنیم، یک عالم ابرهای مشکی بالای سر خانهمان جمع شدهاند ...
ما آب حیات می فروشیم.
کتاب وب : خدمات ویژه برای خرید کتاب از جمله خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب به سراسر کشور
قطع کتاب | رقعی |
تعداد صفحه | 122 |
نوع جلد | شومیز |
نویسنده | |
مترجم | |
ناشر | |
نوبت چاپ | 1 |
تاریخ چاپ | 1393 |
موضوع | رمان ایرانی |
شابک | 9789651230806 |
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سایت کتاب وب می باشد.